زمان شروع برنامه زنده
سهشنبه ۱۸ آذر / ۹ دسامبر / ساعت ۱۷:۳۰ ایران / ۱۵:۰۰ پاریس و اروپای مرکزی
تا فردا هست، هیچوقت دیر نیست
زمان شروع برنامه زنده
سهشنبه ۱۸ آذر / ۹ دسامبر / ساعت ۱۷:۳۰ ایران / ۱۵:۰۰ پاریس و اروپای مرکزی
دوران
گذار؟
ضرورت
بازاندیشی در مفهوم و ابزارهای عبور از جمهوری اسلامی
با گذشت نزدیک
به نیمقرن از استقرار جمهوری اسلامی و با آنکه جنبشهای سیاسی، مدنی و فکریِ
بسیاری در این دوران شکل گرفتهاند، هنوز نمیتوان گفت ایران وارد «دوران گذار»
شده است. گویی میان آرزو برای گذار و توهمِ تحقق گذار معلق ماندهایم. این امر
نشان میدهد که باید بار دیگر در تعریف و پیشنیازهای گذار تأمل کنیم: گذار چیست،
چگونه آغاز میشود، و چرا تاکنون از دسترس ما دور مانده است؟
در ادبیات
گذار، چه در مباحث فرایند دموکراسیسازی و چه در حوزهٔ عدالت انتقالی، نقطهٔ مشترک
تحلیلها این است که گذار پدیدهای تکبعدی نیست. گذار صرفاً تغییر حاکمیت سیاسی
نیست؛ فرایندی چندلایه است که تحول در ساختار قدرت را با دگرگونی در فرهنگ،
اقتصاد، روابط اجتماعی و نظام هنجاری جامعه پیوند میدهد.
با این حال،
بخش قابلتوجهی از اپوزیسیون ایرانی—از طیفهای راست تا چپ—گذار را عمدتاً در قالب
یک مسئلهٔ سیاسی فهم کردهاند: «چه کسی جایگزین میشود؟» یا «نظام سیاسی آینده چه
خواهد بود؟»
اما تجربهٔ
دیگر کشورها و نیز تجربهٔ زیستهٔ خود ما نشان میدهد که گذارِ صرفاً سیاسی، گذار
نیست؛ بلکه تنها تعویض بازیگران در ساختاری حلنشده است.
گذار زمانی
آغاز میشود که برای آن چشماندازواقع گرا و برنامهٔ منسجم و دقیقی وجود داشته
باشد:
• گذار
فرهنگی، بهمعنای بازنگری در ارزشها و الگوهای خشونت و قدرت؛
• گذار اجتماعی،
شامل گفتوگو دربارهٔ حقوق، نقشها، هویتها و تنوع جامعه؛
• گذار اقتصادی،
که بدون آن هیچ وعدهٔ آزادیِ سیاسی پایدار نمیماند؛
• و گذار سیاسی،
که نتیجهٔ این تحولات است، نه نقطهٔ آغاز آن.
جامعهٔ ایران -
بهویژه نسلهای جوان و طبقهٔ فعال اقتصادی - بهخوبی آگاه است که تغییر حکومت، بهخودیِ
خود، تضمینی برای تغییر زندگی نیست. پرسش اصلی آنها نه «چه کسی میرود؟» بلکه «چه
چیزی جایگزین میشود؟» و «زندگی من چگونه تغییر خواهد کرد؟» است. گروههای مختلف
اجتماعی نیز انتظار دارند نگرانیهایشان در زمینهٔ حقوق فرهنگی، عدالت منطقهای،
آزادیهای فردی و آیندهٔ اقتصادی مورد توجه قرار گیرد.
این آگاهی
گسترده ناشی از تجربهٔ تلخ انقلاب ۵۷ و نیز
پیوند دائمی جامعه با جهان از طریق رسانهها، اینترنت و شبکههای اجتماعی است.
جامعهٔ امروز خود را در مقایسه با استانداردهای جهانی تعریف میکند و مطالباتی
بسیار فراتر از شعارهای سادهانگارانه دارد.
اما نکتهٔ
کلیدی اینجاست:
گذار لحظهای
نیست که پس از سرنگونی آغاز شود؛
گذار، فرایندی
است که پیش از سرنگونی و در باور و در دلِ جامعه شکل میگیرد.
به عبارت دیگر،
ما اکنون در مرحلهای قرار داریم که میتوان آن را پیشا گذار نامید—دورهای که در
آن باید نهفقط ساختار سیاسی آینده، بلکه شیوهٔ فکر کردن به آینده را تغییر
دهیم.
تا زمانی که
نگاه و فهم جامعه نسبت به امکان تغییر دگرگون نشود، هیچ فروپاشیای—بهتنهایی—ما
را وارد دموکراسی نخواهد کرد.
دگرگونیِ نگاه
به آینده، همان نقطهٔ آغاز گذار است.
اگر این تغییر
نگرش و این باور جمعی شکل نگیرد، آنچه رخ میدهد نه گذار، بلکه خلأ و تکرار شکستهای
تاریخی است.
از این رو،
گذار نه با فروپاشی نظام آغاز میشود، نه با شعارهای کلی دربارهٔ دموکراسی. گذار
زمانی آغاز میشود که بتوانیم تصویری روشن و متکی بر برنامه از آینده ارائه
کنیم—چیزی فراتر از نفی جمهوری اسلامی؛ تصویری که نشان دهد چه میخواهیم بسازیم،
چگونه میخواهیم بسازیم و چگونه از تکرار خطاهای گذشته جلوگیری خواهیم کرد.
این لحظهٔ
بازاندیشی برای اپوزیسیون فرصتی است تا از نگاه تکبعدی فاصله بگیرد و گذار را در
چارچوبی جامع، چندلایه و آیندهنگر بازتعریف کند. بدون این بازتعریف، نه تنها گذار
محقق نخواهد شد، بلکه خطر تکرار چرخههای شکستخوردهٔ تاریخی نیز جدی است.
ایران فرزندانش
را صدا کرده است، پاسخگویش باشیم
حسین لاجوردی
پاریس – 11 آذر
1404 - دوم دسامبر 2025
به مناسبت ۲۵ نوامبر –
روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان
خشونت علیه زنان در ایران هرگز محدود
به خانه، خیابان یا لحظههای بحران نبوده است؛ این خشونت در قوانین، نهادها و شیوهی
حکمرانی ریشه داشته و نسلهای پیاپی را از حقوق و فرصتهای بنیادین محروم کرده
است. امروز، در روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان، باید نهتنها به آسیبهای
جسمی و روانی، بلکه به آیندههایی که از میلیونها زن دریغ شده است، توجه کنیم.
دههها تبعیض قانونی و سیستماتیک، تحمیل حجاب اجباری، محرومیت از رشتهها و مشاغل، حذف از عرصهی عمومی و سرکوب زنان، تنها رفتارهای پراکنده نبوده و نیستند؛ اینها خواست حکومت حاکم سازوکاری است که مسیر زندگی و امکان رشد را برای زنان ما محدود کرده است. لطمه و خسارت این ساختار خشونتزا فقط در رنج فردی خلاصه نمیشود؛ بلکه در استعدادها، ظرفیتها و نقشهایی است که هرگز مجال ظهور نیافتهاند و کل جامعه از آنها محروم مانده است ــ محرومیتهایی که بدون برنامهای برای بازگرداندن فرصتها و امکانهای از دسترفته، هرگز جبران نخواهد شد.
جبران خسارت تنها زمانی معنا پیدا میکند
و موثر خواهد بود که یک ساختار سیاسیِ متعهد به حقیقتیابی، برابری و اصلاح بنیادین
بهوجود آید؛ ساختاری که هم شکافهای ایجادشده را به رسمیت بشناسد و هم مسئولیت
بازگرداندن فرصتهای ازدسترفته را برعهده گیرد. این امر مستلزم لغو قوانین تبعیضآمیز،
رفع موانع آموزشی و شغلی، و ایجاد سازوکارهایی است که اختیار، فرصت، حق انتخاب و
داشتن آینده را به زنان بازگرداند. چنین رویکردی باید رو به آینده باشد؛ هم برای
ترمیم گذشته و هم برای ساختن چشماندازی که سالهاست از زنان ما دریغ شده است، بهویژه
زنانی از جوامع قومی و مذهبی که با لایههای در هم تنیده و متعددی از محرومیت رو
به رو هستند.
مبارزه با خشونت علیه زنان تنها با
محکومکردن خشونت به نتیجه نمیرسد؛
این مبارزه زمانی به ثمر میرسد که
ساختارهایی که آن را عادی و بازتولید کردهاند، تغییر یابند.
در این روز، ایستادگی زنان را ارج مینهیم،
تداوم و مقاومت آنان را پاس میداریم و یادآوری میکنیم که عدالت واقعی تنها زمانی
کامل میشود که «امکان» و «آینده» به صاحبانش بازگردانده شود.
"زن زندگی آزادی" برای امروز و فردای ایران
حسین لاجوردی
انجمن پژوهشگران
ایران