آسیب های اجتماعی
"... دلم شور می زند، برای بچه هائی که امروز بدنیا می آیند و وحشت می کنم که آنها هم به سرنوشت پیچیده جوانان و نو جوانان امروز دچار شوند و امروز و آینده ای تاریک داشته باشند، آنها گناهی ندارند جز اینکه در دُنیای تاریکی و وحشت جمهوری اسلامی متولد شده اند،
دلم شور می زند، برای آن بچه هائی که دوران بچگی نداشتند و امروز با وحشت آورترین بدبختی ها دست بگریبانند،
دلم شورمی زند، برای آن کودکانی که نخستین بازی هایشان در دامان فقر و بدبختی و اعتیاد و با حُقه و وافور است،
دلم شور می زند، برای اون بچه های کوچولوئی که در همین دوره خود معتاد شده اند،
دلم شور می زند، برای آن کودکانی که برای تأمین نیازهای حداقل پدر و مادرهای معتادشان به فروش می رسند،
دلم شور می زند، برای آن طفلکی هایم که برای نیازهای اولیه مجبور به گدائی کردن و پول در آوردن می شوند ..."