جمهوری اسلامی به پایان رسید و حکومت سپاه پاسداران آغاز گشت.
سی سال پس از حکومت استبداد مذهبی، حاکمیت فرزندان و نسل بعدی انقلابیون - به مانند تاریخ و طبیعت تمامی انقلابهای جهان - پای به عرصه گذاشت و رسما اعلام موجودیت کرد، اگر چه بسیاری در این حاکمیت جدید لباس نظامی بر تن ندارند ولی بنا به طبیعت کودتا همه از یک بستر برخاسته اند.
رئیس جمهور پاسدار است؛
معاونین رئیس جمهور پاسدار هستند؛
وزراء و معاونین وزراء پاسدار هستند؛
تقریبا تمامی استانداران و فرمانداران پاسدار هستند؛
رئیس مجلس و بسیاری از نمایندگان پاسدار هستند؛
و بیشتر از هشتاد درصد اقتصاد کشور و تمامی تجهیزات نظامی هم در اختیارشان است.
پی آمدهای در پیش رو:
پرده اول
روحانیون سنتی و به یغما بردگان انقلاب مانند آقایان هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، ناطق نوری، جنتی و...، در کوتاه مدتی به سرنوشت نسل اول تمامی بازیگران تمامی انقلاب های جهان گرفتار خواهند شد و هر کدام محاکمه های آنچنانی، زندان و اعدام و یا ترورهای طراحی شده را در باید انتظار داشته باشند.
پرده دوم
در میان سردمداران انقلاب و روحانیون سنتی که به همراه آقای خمینی پایه گذار حکومت اسلامی بوده اند، تنها و بطور موقت آقای خامنه ای در حصار خانگی و بمانند امروز در قفسی طلائی باقی خواهد ماند تا بتواند وظایف محول شده به خودش را به انجام برساند، و اما چه وظایفی:
وظیفه دار خواهد بود نقش رهبر را برای مدتی معین ایفا کند و بدون اینکه کوچکترین عقیده ای ابراز دارد؛
وظیفه دارد انتصابات را تایید کند و بدون آنکه کوچکترین نقشی در آن داشته باشد؛
وظیفه دار است در روزها و هفته ها و ماه های آینده دستور بازداشت، محاکمه و...، را صادر کند بدون اینکه کوچکترین اختیاری داشته باشد؛
وظیفه دارد از رئیس جمهور به هر شکلی دفاع کند و تمامی کارهای اورا تایید کند و بدون آنکه مورد قبولش باشد؛
وظیفه دارد بلافاصله درخواست رئیس جمهور را برای تغییر قانون اساسی مورد قبول قرار داده و پس از تشریفاتی ادامه انتخاب ریاست جمهوری برای بیشتر از دو بار پیاپی ( مادام العمر ) را تصویب و اعلام دارد؛
و آخرین وظیفه اش این خواهد بود که در صورت گوش کردن تمامی دستورات در بستر یک بیماری خطرناک به ابدیت رهسپار شود و به همراه یک تشیع جنازه نه چندان آبرومند پرونده جمهوری اسلامی را برای همیشه به خاک بسپارد؛
پرده سوم
شخص "رئیس جمهور" تا رسیدن زمان تغییرات اساسی و حکومت علنی نظامیان باید با همین هیجان و هیاهو و توهم قدرت به کار خود ادامه دهد و سپس به سرنوشت مشابه تمامی حکومت های دهه 1960 امریکای لاتین و بعضی از کشورهای آفریقائی – آسیائی، کاخ ریاست جمهوری در یک صبح خیلی زود با توافق کشورهای غربی از ریاست جمهوری خلع، دستگیر، محاکمه و...، و احتمالا به زندان و یا اعدام محکوم گردد.
پرده چهارم
اعلام رسمی حکومت نظامیان؛
تشکیل یک هسته فرماندهی؛
اعلام تمامی تقصیر ها به گردن آخوند ها و حکومت دینی؛
تعهد یک انتخابات آزاد پس از آرامش در کشور؛
اعلام آزادی های محدود در غالب مقررات حکومت نظامی تا بازگشت آرامش به کشور؛
دادگاه نظامی و اعدام باقیمانده های روحانیت و چند نفر سرمایه دار غیر پاسدار؛
توصیه به رعایت مقررات حکومت نظامی؛
تلاش برای عادی نشان دادن حکومت نظامی
o قبول مذاکره با غرب بر سر انرژی هسته ای؛
o دعوت سریع از ایرانیان خارج از کشور برای بازگشت به کشور؛
پاسخ به شناسائی سریع کشورهای غربی و حامی حکومت نظامیان و...،
پیشنهاد
از آنجائیکه نحوه برخورد کشورهای غربی به مسائل امروز ایران هنوز روشن نیست و اگر چه بنا به شواهد تاریخی بطور قطع و یقین سناریوی فوق بهترین گزینه برای آنان خواهد بود و نظر آنان را تامین خواهد کرد، برای ما ایرانیان در داخل و در خارج از کشور وظیفه و مسئولیتی اضطراری بوجود آمده است .
از آنجائیکه سی سال تجربه باید برای ما کافی باشد،
از آنجائیکه کشورمان در حال حاضر در موقعیت بسیار حساسی قرار گرفته است،
پیشنهاد اینست که با کنار گذاشتن مسائل فرعی و تنها برای رهائی از این ننگ و حقارت با هم به گفتگو و تبادل نظر بپردازیم و فارغ از اینکه راست هستیم یا چپ، ملی هستیم یا مذهبی، کرد هستیم یا ترک و بلوچ و لرو عرب ایرانی و یا...، با توجه به اینکه ما باید بتوانیم به یک حداقل آزادی و دموکراسی دست یابیم تا بتوانیم تحولات گسترده و شگرفی را در زمینه های مختلف در کشورمان ایجاد کنیم راهی جز این نخواهیم داشت که در کنار یکدیگر قرار بگیریم و به عمق مسئله و ریشه های مشکلات مان نگاه کنیم و با همفکری و کمک یکدیگر در داخل و خارج کشور به امروز و فردای ایرانمان بپردازیم.
محورهای همگرائی می تواند شروط مشخصی را بدنبال داشته باشد:
قبول به مبارزه علیه تمامیت، کلیت و موجودیت جمهوری اسلامی و هر نوع استبداد و دیکتاتوری تا رسیدن به انتخابات آزاد؛
قبول یک حاکمیت پارلمانی و به تبع آن در زیر یک سقف نشستن تمامی تفکرات و ایدئولوژی ها و فارغ از هرگونه رده بندی در مقام، ایدئولوژی، ثروت و...؛
عدم قبول هر نوع وابستگی به کشورهای خارجی؛
انجام یک انتخابات آزاد برای برگزیدن یک هیئت چند نفره هم آهنگی برای یک مدت محدود.
با امید به اینکه پس از سی سال با نگاه به نقاط و ویژه گی های مثبت یکدیگر، که بسیار زیاد هم هست، در کنار همدیگر قرار بگیریم و خط قرمزی را بر نفرت ها و پراکندگی هایمان بکشیم، بلکه راهی باشد که امیدهای ما به آینده روشنی برای امروز و فردای ما و فرزندانمان بیانجامد.
حسین لاجوردی
پاریس – 24 خرداد 1388
سی سال پس از حکومت استبداد مذهبی، حاکمیت فرزندان و نسل بعدی انقلابیون - به مانند تاریخ و طبیعت تمامی انقلابهای جهان - پای به عرصه گذاشت و رسما اعلام موجودیت کرد، اگر چه بسیاری در این حاکمیت جدید لباس نظامی بر تن ندارند ولی بنا به طبیعت کودتا همه از یک بستر برخاسته اند.
رئیس جمهور پاسدار است؛
معاونین رئیس جمهور پاسدار هستند؛
وزراء و معاونین وزراء پاسدار هستند؛
تقریبا تمامی استانداران و فرمانداران پاسدار هستند؛
رئیس مجلس و بسیاری از نمایندگان پاسدار هستند؛
و بیشتر از هشتاد درصد اقتصاد کشور و تمامی تجهیزات نظامی هم در اختیارشان است.
پی آمدهای در پیش رو:
پرده اول
روحانیون سنتی و به یغما بردگان انقلاب مانند آقایان هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، ناطق نوری، جنتی و...، در کوتاه مدتی به سرنوشت نسل اول تمامی بازیگران تمامی انقلاب های جهان گرفتار خواهند شد و هر کدام محاکمه های آنچنانی، زندان و اعدام و یا ترورهای طراحی شده را در باید انتظار داشته باشند.
پرده دوم
در میان سردمداران انقلاب و روحانیون سنتی که به همراه آقای خمینی پایه گذار حکومت اسلامی بوده اند، تنها و بطور موقت آقای خامنه ای در حصار خانگی و بمانند امروز در قفسی طلائی باقی خواهد ماند تا بتواند وظایف محول شده به خودش را به انجام برساند، و اما چه وظایفی:
وظیفه دار خواهد بود نقش رهبر را برای مدتی معین ایفا کند و بدون اینکه کوچکترین عقیده ای ابراز دارد؛
وظیفه دارد انتصابات را تایید کند و بدون آنکه کوچکترین نقشی در آن داشته باشد؛
وظیفه دار است در روزها و هفته ها و ماه های آینده دستور بازداشت، محاکمه و...، را صادر کند بدون اینکه کوچکترین اختیاری داشته باشد؛
وظیفه دارد از رئیس جمهور به هر شکلی دفاع کند و تمامی کارهای اورا تایید کند و بدون آنکه مورد قبولش باشد؛
وظیفه دارد بلافاصله درخواست رئیس جمهور را برای تغییر قانون اساسی مورد قبول قرار داده و پس از تشریفاتی ادامه انتخاب ریاست جمهوری برای بیشتر از دو بار پیاپی ( مادام العمر ) را تصویب و اعلام دارد؛
و آخرین وظیفه اش این خواهد بود که در صورت گوش کردن تمامی دستورات در بستر یک بیماری خطرناک به ابدیت رهسپار شود و به همراه یک تشیع جنازه نه چندان آبرومند پرونده جمهوری اسلامی را برای همیشه به خاک بسپارد؛
پرده سوم
شخص "رئیس جمهور" تا رسیدن زمان تغییرات اساسی و حکومت علنی نظامیان باید با همین هیجان و هیاهو و توهم قدرت به کار خود ادامه دهد و سپس به سرنوشت مشابه تمامی حکومت های دهه 1960 امریکای لاتین و بعضی از کشورهای آفریقائی – آسیائی، کاخ ریاست جمهوری در یک صبح خیلی زود با توافق کشورهای غربی از ریاست جمهوری خلع، دستگیر، محاکمه و...، و احتمالا به زندان و یا اعدام محکوم گردد.
پرده چهارم
اعلام رسمی حکومت نظامیان؛
تشکیل یک هسته فرماندهی؛
اعلام تمامی تقصیر ها به گردن آخوند ها و حکومت دینی؛
تعهد یک انتخابات آزاد پس از آرامش در کشور؛
اعلام آزادی های محدود در غالب مقررات حکومت نظامی تا بازگشت آرامش به کشور؛
دادگاه نظامی و اعدام باقیمانده های روحانیت و چند نفر سرمایه دار غیر پاسدار؛
توصیه به رعایت مقررات حکومت نظامی؛
تلاش برای عادی نشان دادن حکومت نظامی
o قبول مذاکره با غرب بر سر انرژی هسته ای؛
o دعوت سریع از ایرانیان خارج از کشور برای بازگشت به کشور؛
پاسخ به شناسائی سریع کشورهای غربی و حامی حکومت نظامیان و...،
پیشنهاد
از آنجائیکه نحوه برخورد کشورهای غربی به مسائل امروز ایران هنوز روشن نیست و اگر چه بنا به شواهد تاریخی بطور قطع و یقین سناریوی فوق بهترین گزینه برای آنان خواهد بود و نظر آنان را تامین خواهد کرد، برای ما ایرانیان در داخل و در خارج از کشور وظیفه و مسئولیتی اضطراری بوجود آمده است .
از آنجائیکه سی سال تجربه باید برای ما کافی باشد،
از آنجائیکه کشورمان در حال حاضر در موقعیت بسیار حساسی قرار گرفته است،
پیشنهاد اینست که با کنار گذاشتن مسائل فرعی و تنها برای رهائی از این ننگ و حقارت با هم به گفتگو و تبادل نظر بپردازیم و فارغ از اینکه راست هستیم یا چپ، ملی هستیم یا مذهبی، کرد هستیم یا ترک و بلوچ و لرو عرب ایرانی و یا...، با توجه به اینکه ما باید بتوانیم به یک حداقل آزادی و دموکراسی دست یابیم تا بتوانیم تحولات گسترده و شگرفی را در زمینه های مختلف در کشورمان ایجاد کنیم راهی جز این نخواهیم داشت که در کنار یکدیگر قرار بگیریم و به عمق مسئله و ریشه های مشکلات مان نگاه کنیم و با همفکری و کمک یکدیگر در داخل و خارج کشور به امروز و فردای ایرانمان بپردازیم.
محورهای همگرائی می تواند شروط مشخصی را بدنبال داشته باشد:
قبول به مبارزه علیه تمامیت، کلیت و موجودیت جمهوری اسلامی و هر نوع استبداد و دیکتاتوری تا رسیدن به انتخابات آزاد؛
قبول یک حاکمیت پارلمانی و به تبع آن در زیر یک سقف نشستن تمامی تفکرات و ایدئولوژی ها و فارغ از هرگونه رده بندی در مقام، ایدئولوژی، ثروت و...؛
عدم قبول هر نوع وابستگی به کشورهای خارجی؛
انجام یک انتخابات آزاد برای برگزیدن یک هیئت چند نفره هم آهنگی برای یک مدت محدود.
با امید به اینکه پس از سی سال با نگاه به نقاط و ویژه گی های مثبت یکدیگر، که بسیار زیاد هم هست، در کنار همدیگر قرار بگیریم و خط قرمزی را بر نفرت ها و پراکندگی هایمان بکشیم، بلکه راهی باشد که امیدهای ما به آینده روشنی برای امروز و فردای ما و فرزندانمان بیانجامد.
حسین لاجوردی
پاریس – 24 خرداد 1388