۱۴۰۳ آبان ۱, سه‌شنبه

وای بر ما! وای بر دموکراسی! داریوش اقبالی و شاهزاده رضا پهلوی‌ - دکتر حس...

وای بر ما و وای بر دموکراسی


وای بر ما و وای بر دموکراسی

(داریوش اقبالی - شاهزاده رضا پهلوی)

با شعار دموکراسی مردم را فریب ندهیم، دموکراسی راه درازی است که گذرگاه های خطرناک دارد، دموکراسی مسیر پُر تلاتمی است که نخست باید بستر آن فراهم آید.

اگر اکثریت مردم در یک جامعه دیکتاتوری باور به دموکراسی را نپذیرفته باشند مشکل بتوان قبول کرد که رسیدن به دموکراسی در آن جامعه به راحتی امکان پذیر گردد.

اگر فرهیختگان جامعه، روشنفکران، سیاستمداران …، در هر جامعه ای خود به دموکراسی واقعی و نه شعار دموکراسی باور نداشته باشند نباید در انتظار جامعه ای دموکراتیک بود و تنها میتوان به شعارهای جذاب آن بسنده کرد.

امروز بیشتر از 100 سال است که ما ایرانیان با گذر از دوران حاکمیت قبیله‌ای دوران قاجار و انقلاب مشروطیت به دنبال دموکراسی، عدالت طلبی، و برابری و آزادی خواهی هستیم و با وجود شایستگی ها و لیاقت های بسیارمان همچنان مانند مرغ سَرکنده و بال و پَر کنده دست و پا می زنیم.

من بر این اصل بُنیادین باور بسیار دارم که به گفته ولتر "من با عقیده تو مخالفم ولی حاضرم جانم را فدا کنم که تو حرفت را بزنی". در آن دموکراسی که ما برایش آرزوها داریم و با شعارهایش بیشتر از 100 سال است انتظار می کشیم، درس نخست آن، تحمل شنیدن و پذیرفتن آزادی عقیده و بیان است.

برای من در مرحله نخست مهم اینست که ما و اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران و خواست‌ها و آرزوهایمان توانسته باشیم بستری را برای استقرار دموکراسی آماده کرده باشیم. در هر جامعه ای به دلیل کنش و واکنش‌های اجتماعی افراد و گروه‌هائی هستند که با یک مویز سَردی و با یک کشمش گرمی‌اِشان می کند، مهم اینست که فرهیختگان و روشنفکران و سیاستمداران جامعه به چنین بیماریهای اجتماعی-سیاسی چگونه برخورد می کنند.

نقل است که رضاشاه در زمان نخست وزیری اش تعدادی از بزرگان و فرهیختگان جامعه را دعوت می کرد که در منزل او جمع شوند و بَنا بَر تجربه و تخصصشان دیدگاه‌های خود را در مورد آینده ایران ابراز دارند. در یکی از این نشست‌ها یکی از شرکت کنندگان رو به ایشان می گوید، جناب نخست وزیر شما که خودتان هیچگونه سوادی نداری، و رضا شاه بدون اینکه بر آشفته شود در پاسخ می گوید: بهمین دلیل از شما باسوادان دعوت کرده ام که به آینده ایران بیندیشید و نظریات و برنامه خود را ابراز دارید.

یادآوری این نکته نیز شاید لازم باشد که ما راه درازی را پیموده ایم و همچنان نیاز به ادامه و پیگیری آن هستیم. شاید در زُمره نخستین گام های آن تلاش با ارزش امیرکبیر باشد که در زمانیکه بچه‌های ما یکی یکی می‌مردند  و مردم با واکسن آبله مقاومت می‌کردند، گریست و گفت ما مسئول هستیم و وظیفه داریم در جامعه آگاهی ایجاد کنیم.

جنجال اخیری که در مورد صحبت‌های داریوش اقبالی پدید آمده است مرا بر آن داشت که یکبار دیگر به آینده ایران و رسیدن به دموکراسی بی‌اندیشم. اینکه صحبت‌های آقای داریوش اقبالی درست بود یا غلط، باید می‌گفت و یا نباید می‌گفت، اینکه همه مردم به دنبال شاهزاده رضا پهلوی هستند یا نیستند، اینکه فردای ایران بطور قطع باید با نظام پادشاهی، جمهوری و یا…، اداره شود و یا نه، برای من در اولویت نخست نبوده و نخواهد بود چرا که در نهایت و امیدوار هستم بر اساس نظر و رای تمامی هموطنانم تعیین و عمل شود.

در این چند روزه در برخورد به صحبت های داریوش اقبالی برخوردها و کلیپ هائی بوجود آمده است که بر آن شدم از شاهزاده رضا پهلوی و آقای داریوش اقبالی خواهش و درخواست کنم که به عنوان مثال به یکی از این کلیپ‌ها[1] با دقت نگاه کنند.

من خوشحال هستم که به رغم جمهوریخواه بودن خودم، همیشه مورد لطف شاهزاده رضا پهلوی و دوست گرامی‌ام داریوش اقبالی بوده‌ام و بهمین دلیل است که به خودم اجازه می دهم از هر دو شخصیتی که جایگاه بالایی در جامعه سیاسی - فرهنگی و هنری ایران دارا هستند بخواهم که با تامل و تعامل به چنین بیماری های اجتماعی - سیاسی برخورد کنند، و بر جایگاه و پایگاه خود ایستاده و همچنان اثر گذار باشند.

خواهش و درخواستم چیست؟ خواهش و درخواستم اینست که فارغ از اینکه برای یکی از آن دو (داریوش اقبالی و رضا پهلوی) ابراز خوشحالی و یا نگرانی کرده باشم، از ایشان بخواهم با استفاده از نفوذ خود در فضای مجازی، افکار عمومی را نسبت به اینگونه رفتار ناشایست و ضددموکراتیک که همه شاهد آن هستیم حساس کنند. استفاده از عبارت "وای بر ما و وای بر دموکراسی" می‌تواند بیانگر نگرانی جدی ایشان نسبت به این موضوع باشد.

در جامعه ایکه به دلیل دیکتاتوری آشفتگی اجتماعی - سیاسی ایجاد شده است نباید انتظار داشت که هیجان‌های کاذب وجود نداشته باشد. ولی میزان آزادی و برابری در هر جامعه‌ای را می‌توان با حجم گسترده هیجان‌ها و چاپلوسی‌ها و فریبکاری‌ها مورد سنجش قرار داد.

برای رسیدن به دموکراسی، و نه شعار آن، باید کفش آهنین بر پا کرد که در این راه پُر پیچ و خَم تامل و تعامل و تجربه و تخصص بسیار لازم است.

جامعه ای بسوی آزادی و دموکراسی گام بر می دارد که قادر باشد که هیجان‌های کاذب را کنترل و اتاق فکر را جایگزینش نماید.

 

ایران فرزندانش را صدا کرده است، پاسخگویش باشیم.

 

حسین لاجوردی

سی‌ام مهر 1403 – 21 اکتبر 2024



[1] https://vm.tiktok.com/ZGdRJfMBm


انتشار یافته در گویا https://news.gooya.com/2024/10/post-91788.php

انتشار یافته دراخبار روز

https://www.akhbar-rooz.com/253946/1403/07/30/