فاجعه بلوچستان
سربازان امام زمان در " سرباز " فاجعه آفریدند
انفجار " سرباز " در بلوچستان تداعی کننده انفجار حزب جمهوری اسلامی در 30 سال پیش، سقوط هواپیماهای بی شمار در طی سالهای گذشته که در آن سرداران " منتقد " حضور داشتند و بسیاری از دیگر تصفیه حساب های خونین رژیم در این 30 سال سیاه حکومت جمهوری اسلامی است.
امروز رژیم جمهوری اسلامی از نظر تامین امنیت و محافظت مقامات و مسئولین خود در رده بالاترین ها در جهان قرار دارد. به عنوان مثال برای بازدید "رهبر" از یک استان 20000 نفر محافظ امنیتی با بزرگترین تجهیزات پیشرفته و برای ورود رئیس جمهور به "خانه ملت" متجاوز از 12 نفر مسلسل به دست لازم است. چگونه است که یکی از بزرگترین فرمانده هان سپاه به مانند سردار شوشتری که کلیدی ترین پست ها را در داخل و خارج از کشور در اختیار دارد را بهمراه تعداد دیگری از مقامات و مسئولین رژیم به حساس ترین منطقه کشور که بارها آنرا "منطقه خطر" اعلام داشته اند می فرستند و با تمام تدابیر امنیتی یکنفر بمبگذار هم میتواند در آنجا حاضر و آماده باشد که تمامی حاضران را که اکثرا از مقامات نظامی و دولتی هستند را یکجا منفجر کند .
آیا بدین دلیل بوده است که سردار شوشتری بطور مشخص و پس از انتخابات دوره دهم انتقادات صریح و روشنی داشته است ؟
آیا بدین دلیل بوده است که سردار شوشتری بنا به روایت ها " سنی مذهب " و نسبت به حکومت غیر خودی بوده و پس از انتقادات صریحش دیگر نمی توانسته جائی داشته باشد ؟
و برای کامل شدن سناریو بمانند همیشه پرداختن به عزا داری و نوحه خوانی مرسوم برایش که " شهید شوشتری" که بود و چه ها که نکرده است و در پی آمد آنهم وابستگان در خارج از کشور " ترور" را محکوم کنند.
آیا واقعا کسی هست که ترور را محکوم نکند؟ این سوال را باید از رهبران و گروه های سیاسی پرسید و در عین حال سوال کرد که آیا شمائیکه بطور سیستماتیک فقط کارتان " تائید" است، هیچگاه در این مرحله از زندگی خود قرار گرفته اید که کمی هم فکر کنید که اگر به عنوان مثال این عملیات انتحاری کار مخالفین رژیم هم باشد، چرا انجام می شود و ریشه های آن در کجاست؟
آیا هیچگاه به ذهنتان خطور کرده است که طبیعت تمامی رژیم های دیکتاتوری و استبدادی از میان برداشتن تمامی منتقدین خودی و غیر خودی اش می باشد؟ آیا ترورهای خارج از کشور و داخل کشور و قتل های زنجیرهای را از یاد برده ایم؟ آیا از روزهای نخست انقلاب تا کنون تعداد افراد منتقد رژیم را که در کسوت روزنامه نگار، ارتشی و پاسدار و...، از میان برداشته شده اند را فراموش کرده ایم ؟
من هم به سهم خودم ترور و خشونت را محکوم میکنم و به تمامی بازماندگان این فاجعه تسلیت می گویم و آرامش برایشان طلب می کنم وفراموش هم نخواهم کرد که اگر این فاجعه انتقام گیری از سوی مردم غیور بلوچستان باشد بدون تردید نمی توان بدون ریشه یابی و با این قید که همیشه ترور محکوم است ریشه های آنرا نادیده انگاشت، ریشه هائی چون:
تبعیض به نهایت؛
نداشتن سرپناه؛
فقر و بدبختی؛
بیکاری گسترده؛
تورم و گرانی سرسام آور؛
نبود حداقل های بهداشت و درمان و غوطه خوردن در انواع بیماری های مسری؛
عدم دسترسی برابر به آموزش و پرورش؛
و همیشه اتهام های قاچاقچی بودن و ارتباط با بیگانه و...، را نمیتوان نادیده گرفت.
برای ما ایرانیان که در حال حاضر با بیشترین خطر برای متلاشی شدن کشورمان با بودن جمهوری اسلامی مواجه هستیم، بیشترین وظیفه و مسئولیت نگاهی برابری طلبانه به معنی واقعی کلمه به وضعیت زندگی و معاش تمامی ایرانیان در نقاط مختلف ایران است که "هستی و ماندگاری ایران" را در مرحله نخست باید وامدار آنان و خاصه مرز نشینان غیور ایران دانست.
حسین لاجوردی
پاریس – 30 مهر 1388
22 اکتبر 2009
سربازان امام زمان در " سرباز " فاجعه آفریدند
انفجار " سرباز " در بلوچستان تداعی کننده انفجار حزب جمهوری اسلامی در 30 سال پیش، سقوط هواپیماهای بی شمار در طی سالهای گذشته که در آن سرداران " منتقد " حضور داشتند و بسیاری از دیگر تصفیه حساب های خونین رژیم در این 30 سال سیاه حکومت جمهوری اسلامی است.
امروز رژیم جمهوری اسلامی از نظر تامین امنیت و محافظت مقامات و مسئولین خود در رده بالاترین ها در جهان قرار دارد. به عنوان مثال برای بازدید "رهبر" از یک استان 20000 نفر محافظ امنیتی با بزرگترین تجهیزات پیشرفته و برای ورود رئیس جمهور به "خانه ملت" متجاوز از 12 نفر مسلسل به دست لازم است. چگونه است که یکی از بزرگترین فرمانده هان سپاه به مانند سردار شوشتری که کلیدی ترین پست ها را در داخل و خارج از کشور در اختیار دارد را بهمراه تعداد دیگری از مقامات و مسئولین رژیم به حساس ترین منطقه کشور که بارها آنرا "منطقه خطر" اعلام داشته اند می فرستند و با تمام تدابیر امنیتی یکنفر بمبگذار هم میتواند در آنجا حاضر و آماده باشد که تمامی حاضران را که اکثرا از مقامات نظامی و دولتی هستند را یکجا منفجر کند .
آیا بدین دلیل بوده است که سردار شوشتری بطور مشخص و پس از انتخابات دوره دهم انتقادات صریح و روشنی داشته است ؟
آیا بدین دلیل بوده است که سردار شوشتری بنا به روایت ها " سنی مذهب " و نسبت به حکومت غیر خودی بوده و پس از انتقادات صریحش دیگر نمی توانسته جائی داشته باشد ؟
و برای کامل شدن سناریو بمانند همیشه پرداختن به عزا داری و نوحه خوانی مرسوم برایش که " شهید شوشتری" که بود و چه ها که نکرده است و در پی آمد آنهم وابستگان در خارج از کشور " ترور" را محکوم کنند.
آیا واقعا کسی هست که ترور را محکوم نکند؟ این سوال را باید از رهبران و گروه های سیاسی پرسید و در عین حال سوال کرد که آیا شمائیکه بطور سیستماتیک فقط کارتان " تائید" است، هیچگاه در این مرحله از زندگی خود قرار گرفته اید که کمی هم فکر کنید که اگر به عنوان مثال این عملیات انتحاری کار مخالفین رژیم هم باشد، چرا انجام می شود و ریشه های آن در کجاست؟
آیا هیچگاه به ذهنتان خطور کرده است که طبیعت تمامی رژیم های دیکتاتوری و استبدادی از میان برداشتن تمامی منتقدین خودی و غیر خودی اش می باشد؟ آیا ترورهای خارج از کشور و داخل کشور و قتل های زنجیرهای را از یاد برده ایم؟ آیا از روزهای نخست انقلاب تا کنون تعداد افراد منتقد رژیم را که در کسوت روزنامه نگار، ارتشی و پاسدار و...، از میان برداشته شده اند را فراموش کرده ایم ؟
من هم به سهم خودم ترور و خشونت را محکوم میکنم و به تمامی بازماندگان این فاجعه تسلیت می گویم و آرامش برایشان طلب می کنم وفراموش هم نخواهم کرد که اگر این فاجعه انتقام گیری از سوی مردم غیور بلوچستان باشد بدون تردید نمی توان بدون ریشه یابی و با این قید که همیشه ترور محکوم است ریشه های آنرا نادیده انگاشت، ریشه هائی چون:
تبعیض به نهایت؛
نداشتن سرپناه؛
فقر و بدبختی؛
بیکاری گسترده؛
تورم و گرانی سرسام آور؛
نبود حداقل های بهداشت و درمان و غوطه خوردن در انواع بیماری های مسری؛
عدم دسترسی برابر به آموزش و پرورش؛
و همیشه اتهام های قاچاقچی بودن و ارتباط با بیگانه و...، را نمیتوان نادیده گرفت.
برای ما ایرانیان که در حال حاضر با بیشترین خطر برای متلاشی شدن کشورمان با بودن جمهوری اسلامی مواجه هستیم، بیشترین وظیفه و مسئولیت نگاهی برابری طلبانه به معنی واقعی کلمه به وضعیت زندگی و معاش تمامی ایرانیان در نقاط مختلف ایران است که "هستی و ماندگاری ایران" را در مرحله نخست باید وامدار آنان و خاصه مرز نشینان غیور ایران دانست.
حسین لاجوردی
پاریس – 30 مهر 1388
22 اکتبر 2009