۱۴۰۰ دی ۲۲, چهارشنبه

من یک پزشک اورژانس هستم

 من یک پزشک اورژانس هستم

تحمل تا به کی و تا به کجا؟


من یک پزشک اورژانس هستم.

انسانی که دچار یک عارضه ناگهانی شده است،

انسانی که در تصادفی زخمی شده است،

انسانی که دچار حمله قلبی شده است،

انسانی که دچار سکته مغزی شده است و...

او به مداوای اورژانس نیاز دارد. منِ پزشک اورژانس بدون اینکه سوال کنم کجا زندگی می کند، چه باور و عقیده ای دارد و بدون اینکه او را بازخواست و نصیحت و یا شماتت کنم که چرا این کار را کرده است؟ و چرا انتخابهایش منجر به بیماری حاد او شده است؟ و یا با قضاوت ارزشی به عملکرد گذشته او برخورد کنم، من پزشکِ اورژانس تنها به وظیفه و مسئولیت پزشک بودنم عمل می کنم و از تلاش برای نجات بیمار دست نمیکشم. ارزیابی میکنم که در چه وضعیتی قرار دارد و با تمام توان به معالجه اش می پردازم. آیا به پزشک متخصص نیازمند است؟ آیا نیازمند اتاق عمل است؟ آیا همین لحظه به خون و اکسیژن نیازمند است ...

منِ پزشک اورژانس، امروز، در مقابل خود پیکر نحیفی را می بینم که نامش‌‌ "ایران" است و به همه گونه کمک نیازمند است، این پیکر درهم شکسته با وجود امیدهای بسیار به بهبودی ش به کمک نیازمند است. امروز با وجود تلاش های با ارزش بسیارانی در داخل کشور که با تمامی سرکوب های شدید و طاقت فرسا، زندان، شکنجه، قتل های عمد حکومتی و ناپدید شدن افراد آشنا و ناشناس همچنان از پای نمی نشینند، آنان در یک سوی این واقعه ی دهشتناک هستند و در دیگر سوی ما هستیم و با ادعای اپوزسیون بودن و ۴۳ سال درازنای مبارزه و...،

آیا زمان آن رسیده است که فارغ از اینکه من و دیگران دارای چه باور و تفکر سیاسی هستیم به پزشکِ اورژانس بودن خودمان برگردیم و از مسئولیت هایمان فرار نکنیم.

من جمهوری خواه هستم و شما مشروطه خواه، شمای دیگر بدنبال حکومتی فدرال و دیگرانی بدنبال جدایی ولی امروز چه بخواهیم و چه نخواهیم در یک واحد جغرافیایی به نام ایران زندگی می کنیم که پیکر مریضی دارد و یک مشت سرِ گردنه بگیر تلاش می کنند که این بیمار دستش به پزشک دلسوز نرسد و تلف شود و آنان تا آخرین ذره دارایی او را مالک شوند... 

آیا ما ساکت می ایستیم؟

آیا ما تنها نظاره گر هستیم؟

من حسین لاجوردی، از تمامی دست اندر کاران سیاست ایران در جایگاه اپوزسیون و یا کسانیکه بدلیل عملکرد اپوزسیون خواسته و ناخواسته کناره گرفته اند التماس گونه و عاجزانه درخواست می کنم به خودمان بیاییم و وضعیت امروزمان را درک کنیم، جدای از هرگونه جایگاه حزبی، سازمانی، و رهبری...،

در این زمینه، فارغ از تمامی دیدگاه ها و گرایش های سیاسی در داخل و خارج از ایران، از شخص شاهزاده رضا پهلوی که بیشترین شناخت چه بدلیل شخصیتی، چه بدلیل جوِ نوستالژیک و مقایسه ایِ امروز و چه بدلیل نبود شخصیت شناخته شده دیگری به اندازه ایشان در صحنه سیاسی و جامعه بین المللی، از ایشان نیز بخواهیم بمانند دیگر تلاشگران سیاسی پای به صحنه کارزار سیاسی امروز ایران بگذارند و همانگونه که بطور پیوسته عنوان کرده اند و جایگاهی سیاسی نیز برای خود نخواسته اند بتوانیم با تمامی دیگر پزشکان اورژانس به اتاق عمل وارد شویم و تا رفع این بیماری خطرناک از اتاق عمل بیرون نیاییم.

من حسین لاجوردی، امید بسیار دارم که این درخواست و فراخوان به انجامِ مسئولیت تاریخی مان، خواهد توانست گرهِ کور مسائل ایران را در نخستین گام و در یک نشست مجازی و تلویزیونی در مقابل مردم بگشاید و با گفتگو، همفکری و ارائه یک برنامه منسجم به مردم امید تازه ای را ارمغان دهد .

نا آگاه به سرکوب دهشتناک در داخل و حمایت ابر قدرت های حامی رژیم در خارج نیستم ولی بمانند همیشه باور دارم که حرف آخر را مردم ایران خواهند زد.

با امید هر چه بیشتر.

حسین لاجوردی

پاریس

22 دی ماه 1400

12 ژانویه 2022