چند روز و یا
بهتر است بگوییم چند ماه و چند سال است که این سوال در میان ما مردم ایران در داخل
و خارج از ایران مطرح است که آیا ایران باید توسط یک و یا دیگر کشورهای خارجی برای
رهایی ما ایرانیان از ظلم و ستم و سرکوب حکومت تا به دندان مسلح و وحشی آخوندها با
حمله نظامی نجات پیدا کند یا خیر؟
پاسخ بدین سوال
اگر چه برای بسیارانی می تواند بسیار سریع و زودگذر باشد ولی بدون تردید سوالی است
قابل تاملِ بسیار که چه منافع و چه مضراتی را بدنبال خواهد داشت.
گروهی که
اعتقاد دارند که اسراییل و امریکا…، باید هر چه زودتر و با تمام قوا با حمله نظامی
آخوند ها را سرنگون کنند بدون تردید، در شرایط حاکم بر امروز ایران، افراد و گروه
های بی شماری را تشکیل می دهند. این گروه به چنین گزینه ای نه تنها فکر می کنند که
لحظه به لحظه در انتظار این هستند که چه موقع این حمله نظامی و این بمباران ها به
وقوع خواهد پیوست.
چه مشکلاتی
باعث می شود که حمله نظامی خارجی برای گروه هایی تنها و آخرین راه حل به حساب
بیاید و در انتظارش هستند؟
1
- مشکلات اقتصادی
آنهایی
که دارای مشکلات اقتصادی گسترده هستند، مجموعه کسانی که در فقر مطلق، گرسنگی و در
خط بقا (زنده ماندن) هستند که بنا بر بعضی آمارهای دولتی و غیر دولتی بیشتر از 60%
و بیشتر از 40% در خط بقا.
بیکاران:
بر اساس تعریف مرکز آمار ایران افرادی که حتی یک ساعت در هفته کار میکنند نیز شاغل
محسوب می شوند. حتی با وجود این بازی با آمار و آمارهای ساختگی بر اساس آمارهای
رسمی در مرکز آمار ایران در سال 1402 از حدود 90 میلیون جمعیت ایران تعداد 65
میلیون بالاتر از 15 سال شرایط اشتغال داشته اند و تنها یک سوم آنها بر اساس
تعاریف ساختگی خودشان در زمُره شاغلین محسوب می شده اند. مهمتر آنکه بیکاری در
میان زنان حداقل 4 برابر و در مواردی تا 9 برابر بیشتر از مردان بوده است. ۴۲/۸ درصد از بیکاران
کشورمان تحصیلات دانشگاهی دارند که بیش از ۷۰ درصد آن زنان تحصیلکرده هستند.
2 -
مشکلات اجتماعی
از نظر
اجتماعی بی عدالتی، عدم برابری و نبود آزادی های فردی و مدنی مشکلات بسیاری برای
کل جامعه ایرانی بوجود آورده است. محدودیت های گسترده ای به مانند تبعیض قانونی
علیه زنان و گروه های مذهبی که خود بخود باعث تحت ستم قرار دادن ایرانیان نقاط
مختلف ایران شده است از جمله مشکلات و نارضایتی هایی است که حمله نظامی را میتواند
به عنوان تنها گزینه نجات ببیند.
یادآوری
این مهم لازم است که اعتراض های زنان به اعمال شرایط و قوانین تبعیض آمیز تنها پس
از دو هفته از جایگزین شدن جمهوری اسلامی آغاز شده بود. مسئله حجاب به عنوان نُماد
تمام تبعیض ها در رابطه با زنان و هنجارهای اجتماعی که سابقه ای طولانی به عمر
جمهوری اسلامی دارد امروز خواست به تغییر را نشانه گرفته است.
امروز
اکثریت مردم در ایران به مهاجرت فکر می کنند. اگر در سالهای پیشین مهاجرت نخبگان و
متخصصین ایجاد نگرانی می کرد امروز این پدیده در میان طبقات پایین تر از متوسط و
توده ها نیز رُشد پیدا کرده است مهاجرتی که جمعیت همچنان رو به افزایش ایرانیان
خارج از کشور موید آنست و در جهت یادآوری اینکه اگر آمار جمعیت کشور را حدود 90
میلیون برآورد کنیم و جمعیت ایرانیان خارج از کشور را حدود 7-8 و یا بعبارتی حتی
9 میلیون بدانیم بدین معناست که تا کنون از هر 8-9 نفر ایرانی یک نفر خارج
ازخود به سر می برد.
3
- مشکلات فرهنگی
از نظر
فرهنگی، بزرگترین مسئله ایکه مشکلات حیثیتی برای رژیم ایجاد کرده روی گرداندن
بسیاری از مردم و خاصه جوانان کشور از دین و مذهب و خاصه نفرت از اسلام است که
برای وابستگان حکومت هم ایجاد مشکل کرده است. نمونه بارز آن به جای نماز جمعه های
میلیونی به گفته خودشان، تنها 142 نفر نمازگزار در جمعه 24 فروردین 1403 شرکت
داشته اند[1].
ناگفته نماند که فساد و غارتِ سیستماتیک و سازمان یافتهِ گستردهِ کلیت نظام اعتراض
بسیاری از مذهبیونی که تا کنون با حکومت بوده اند را نیز باعث گشته است.
4 -
مشکلات سیاسی
گروه
هایی با نام و عنوان اپوزیسیون که هیچ شناخت خاص و تخصصی از موقعیت کنونی ایران
نداشته و ندارند و بدون برنامه ریزی و آینده نگری به صورت واکنشی با هیجان و تحریک
افکار عمومی عمل می کنند. این گروه ها تنها در جهت زنده نگهداشتن نام و عنوان
اپوزیسیونی که برای خود ایجاد کرده اند، بدلیل نداشتن هیچگونه راه حل واقعی و عملی،
تنها گزینه را نگاه به خارج و حمله نظامی می پندارند.
گروه دوم و
آنهایی که چه در عیان و چه در نهان مخالف حمله نظامی و بمباران کشور از سوی
کشورهای خارجی هستند.
کسانی که باور
دارند چنین بمباران ها و حمله های نظامی نه تنها حکومت را سرنگون نمی کند بلکه در
مواردی و با نبودن یک آلترناتیو جایگزینِ مورد اعتماد مردم ایران از یکسو می تواند
به زیر ساخت های کشور آسیب جدی وارد کند و از دیگر سو واکنش رژیم را بر بیانگیزد و
به وحشیگری و سرکوب بیشترِ مردم هم بیانجامد.
در جهت زیر
ساخت ها و آسیب پذیری های آن تامل و تعمق بیشتری لازم است. در ایران امروز و بر
اساس آمارهای نه چندان دقیق بطور تقریب 240 نیروگاه که مشتمل بر نیروگاه های برقی،
گازی، خورشیدی و یا برقی-آبی وجود دارد و بنا بر آنچه ما نمی دانیم تعداد 3-5
نیروگاه هسته ای. نیروگاه های ذکر شده به جز نیروگاه های هسته ای، نیروگاه هایی
هستند که اکثر آنها بسیار کوچک و گاه کمتر از یک مگابایت و تعدادی از آنها که
بیشتر در اطراف شهرهای بزرگ هستند بین 1000 تا بیشتر از 2000 مگابایت ظرفیت
کارکردی دارند.
گذشته از
نیروگاه های هسته ای که حکومت جمهوری اسلامی در جهت ایجاد آن بیشتر از چهار دهه
است که بدلیل اقتصادی و هزینه های آن، ما ایرانیان را به خاک سیاه نشانده است و از
دیگر سو نیز از نظر جایگاه بین المللی به حکومتی تروریست و تروریست پرور هم متهم
گشته ایم.
لازم به
یادآوری است که در آینده ایرانِ بدون جمهوری اسلامی بطور قطع و یقین، حفظ پایگاه
های هسته ای نیازمند ارزیابی تخصصی چه در جهت دفاع و امنیت ملی وچه برای کمک به
نیروگاهای برقی و غیره می باشد.
با چنین نحوهِ
نگاه است که باید با تامل و تعمق بیشتری درباره عواقب و آسیب های ناشی از بمباران
ها و حمله نظامی خارجی به زیر ساخت های کشور نگاه کرد. دورنمای وحشتناکی که اگر
اتفاق بیافتد به هزینه های بسیار سرسام آور برای بازسازیی نیازمند است که بالغ بر
میلیاردها دلار و زمانی 100 ساله خواهد بود.
لازم به تاکید
مجدد نیست که درهم شکستن و از میان رفتن زیر ساخت های ایران نه برای کشورهای خارجی
مطرح است و نه برای حکومت حقارت برانگیز جمهوری اسلامی. با نگاهی دقیق و قطعی باز
هم بیشتر از همیشه بدانیم که کشورهای خارجی هیچکدامشان دلسوز ما مردم ایران نیستند
و نخواهند بود. آنها حتی منافع اقتصادیشان در نابودی زیرساخت های کشورمان تامین
میشود به مانند آنچه بر سر عراق و افغانستان آورده اند.
بمباران و حمله
نظامی خارجی برای حکومت جمهوری اسلامی نیز کوچکترین ارزش و اهمیتی نخواهد داشت،
چرا که رژیم تنها برای یک هدف دست و پا می زند و آنهم در قدرت ماندن به هر قیمتی
برای ادامه به غارت این سرزمین است.
خلاصه و نتیجه
کلام اینکه بهتر است بدانیم و همیشه یادمان باشد سرنوشت و مسئولیت و وظیفه ما
ایرانیان از هر قوم و قبیله ای و دین و مذهبی اندیشیدن به امروز و فردای بچه های
مان و سرزمین و کشورمان است و هر خواست و عقیده و دادخواهی که داریم باید در
چارچوب همین کشور به انجام برسد.
اگر چه احترام
به آنهایی که نقطه پایان و رهایی از شَر رژیم را در حمله نظامی و بمباران می
بینند، ولی اینگونه اندیشیدن که به دلایل بی شمار و کمر شکن فشارهای
اقتصادی-اجتماعی از سوی حکومت ننگین و سیاه جمهوری اسلامی بر ما تحمیل شده است
نباید به مانند همیشه با احساس و هیجان دنبال شود.
راه آینده ما
مردم و ایران مان، خاصه امروزی که ایران در چهار راه حوادث شوم و غیر قابل انکاری
قرار گرفته است که می تواند هر لحظه مصیبت های بیشتری را نیز به همراه داشته باشد،
تنها از راه فکر و اندیشیدن برای ساختن آینده است.
امروز و شاید
بیشتر از همیشه نیازمند این هستیم که خودمان را در معرض یک آزمایش و امتحان بزرگ
قرار دهیم و اینکه آیا به رغم اختلافات بسیار - چه درست و چه غلط - آیا حاضر هستیم
با شرایط خاص و محدود و تنها در جهت باقی ماندن کشورمان و جلوگیری از آسیب های
بیشتر در محور چند خواست کلیدی مانند برابری، دموکراسی، سکولاریسم و عدم تمرکز در
کنار هم قرار گیریم و بپذیریم که می توانیم جمهوری خواه، پادشاهی خواه و فدرال طلب
و…، هم باشیم و برای ساختن آینده و در مرحله اول سرنگونیِ این حکومت سیاه و ننگین
به مردم خودمان و جهانیان اعلام کنیم که:
ما همه
با هم هستیم و همه باهم بدنبال سرنگونی این حکومت ننگین و غارتگر می باشیم.
ما، اکثریت
مردم ایران و تمامی تلاشگران و آنهایی که زندگی شان را در راه مبارزه با استبداد و
خشونت رژیم جمهوری اسلامی گذاشته اند این شایستگی و لیاقت را داریم که بتوانیم با
حضور در کنار هم، با پاسخگویی به مشکلات و ارائه برنامه هایی برای امروز و فردای
بچه هایمان و نگاه داشتن کشورمان، اعتماد یکدیگر را بدست آوریم و به جهانیان اعلام
داریم که جمهوری اسلامی نماینده مردم ایران نیست و ایرانیان اندیشه و توان اعلام
نمایندگان واقعی خود را دارند.
ساختن
آینده ایران وظیفه و مسئولیت تاریخی همه ماست
ایران
فرزندانش را صدا کرده است، پاسخگویش باشیم.
حسین لاجوردی
شنبه اول اردیبهشت 1403 برابر با 20 آوریل 2024