۱۴۰۱ خرداد ۱۸, چهارشنبه

هیجان هیجان هیجان

 برای هوشیاری هموطنانم، طرفداران سلطنت و پادشاهی، طرفداران جمهوری، طرفداران دکتر محمد مصدق، طرفداران فدرالیسم، طرفداران حاکمیت اسلامی و…،


هموطنان بسیار عزیزم که می دانم امروز چقدر خسته و افسرده هستید و هر کدام به دنبال راهی برای فرار از این فاجعه دردناک ایجاد شده از سوی جمهوری اسلامی می باشید.


امروز من هم اگر چه به مانند بسیارانی چون شما دیدگاه و عقاید اجتماعی - سیاسی خود را دارا هستم ولی در تلاشم که فارغ از دیدگاه سیاسی خودم نه بعنوان یک مورخ و تاریخ دان که همچون یک جامعه شناس به دیروز، امروز و فردای جامعه خودم نگاه کنم و این هشدار را بدهم که به رغم خستگی ها و ناملایمات و آشفتگی ها بالاخره ما هم ناگزیر هستیم که به فکر بنشینیم و روزی بطور ریشه ای و عمیق به اطراف خودمان چشم بدوزیم .


مهمترین نکته ای که در این زمینه خاص برای من مطرح است واژه و عمق < هیجان > است که ما را رها نمی کند، هیجانی که هر چند دهه یکبار بنای تخریبی خود را پی می نهد و ما را آماده می کند که در آن بازی شرکت کنیم.


اجازه بدهید مختصری به تاریخ هیجان از دویست سال پیش تا کنون در جامعه خود بازگردیم.


۱- عباس میرزای نایب السلطنه که قصد هوشیار کردن ایرانیان و دور کردن آنان از هیجان را داشت، بیشتر از دویست سال پیش در اوج خستگی از شرایطی که آخوندها و فتواهایشان  برای جنگیدن با روسیه و با دست خالی بوجود آورده بودند، و پس از شکست خفت بار خوشان به سفارت روسیه پناهنده شده بودند به یک فرانسوی که پیش او می آید می گوید! اجنبی حرف بزن، بگو من چه باید بکنم که ایرانیان را هوشیار کنم که از هیجان دست بردارند.


۲- ۱۷۰ سال پیش امیرکبیر بدین مرحله رسید که در مقابل آخوندهایی که فتوا می دادند که واکسن آبله نزنید چرا که از راه واکسن شیطان وارد جسم شما می شود، برای اینکه ایرانیان را هوشیار کند و از هیجان دور کند برای نخستین بار گریست.


۳- رضاشاه، به سرعت به رضاشاه بر می گردم، در مدت کوتاه سلطنت رضاشاه و بدون تردید با اقداماتی که در جهت بیرون آوردن جامعه ایران از یک جامعه و قبیله ای بسوی یک جامعه مدرن و با نادیده انگاشتن اینکه او پادشاهی بسیار مستبد بود، ولی به تاریخ معاصر خودمان نگاه کنیم که در شهریور ۱۳۲۰، دولت انگلستان که هیچگاه نخواسته و نمی خواهد ایران با ظرفیت های بسیار نیروی انسانی و ثروت زیرزمینی قدم به یک کشور آزاد، برابر و دموکراتیک بگذارد، همیشه با ابزاری که رادیو بی بی سی نام دارد برای برکناری رضاشاه چه هیجانی ایجاد کردند.


۴- به دکتر محمد مصدق نگاه کنیم زمانی که می خواست ایران را از استعمار کهن انگلیس نجات دهد، هویت ایرانی را به ایرانیان بازگرداند و نفت را ملی کند با هیجان بیست و هشت مرداد، به دستور دولت انگلستان و کارگزاری رادیو بی بی سی چه بر سرش آوردند.


۵- به محمدرضاشاه نگاه کنیم که من بعنوان یک مخالف سلطنت امروز نمی توانم دست  آوردهای دوران ۳۷ ساله اش را ندیده بگیرم - با تاکید بر اینکه او هم پادشاهی مستبد بود، در مقایسه با امروز و با انحطاط جامعه ایران در داخل و در سطوح بین المللی به بهمن ۱۳۵۷ نگاه کنیم که چگونه دولت انگلستان و رادیوی بی بی سی هیجانی را ایجاد کردند که دیگر برای همگان اظهر من الشمس است که چه به روزگار ما آمد و امروز در کجای حقارت و سرشکستگی ایستاده ایم.


۶- سال ۱۳۵۷ و آمدن خمینی ایجاد یکی دیگر از همان هیجان هایی بود که این بار در تاریخ معاصر ما و در آرشیو رسانه های جهان از جایگاه ویژه ای برخوردار است و بسیارانی آنرا بخاطر داریم که با ایجاد هیجان و با سردمداری دولت انگلستان و رادیو بی بی سی سنگ تمام گذاشتند و هیجانی را ایجاد کردند که بسیارانی خمینی را در ماه دیدند و در انتظار آب و برق و اتوبوس مجانی هیجان را نهادینه کردند.


۷- به دکتر شاپور بختیار نگاه کنیم زمانی که می گفت استبداد نعلین به مراتب از استبداد چکمه خطرناک تر است، باز هم با سیاست های همیشگی دولت انگلستان و رادیوی بی بی سی همان هیجان همیشگی را ایجاد کردند، خمینی را امام و بختیار را دولت بی اختیار و تریاکی و …، معرفی کردند و بلایی را بر سر ما آوردند که همچنان ادامه دارد.


۸- خاکسپاری خمینی و بازهم هیجانی که به کشته شدن بسیار از هموطنان مان انجامید و هیجانی را ایجاد کرد که تاریخ مشابه اش را کمتر بخاطر دارد.


۹- هیجان دوم خرداد و خاتمی که هیجان ایجاد شده اش پس از انقلاب بزرگترین بود و بیشترین نا امیدی و افسردگی را در جامعه ایران ایجاد کرد که اثراتش برای سالها همچنان باقی خواهد ماند که باز و این بار هم به آرشیو رادیوی بی بی سی نگاه کنیم که اگر خاتمی سرماخوردگی داشت و عطسه هم می کرد در راس خبرهای رادیوی بی بی سی قرار می گرفت.


۱۰- موسوی و هیجان سال ۱۳۸۸ نیز یکی دیگر از بزرگترین هیجان هایی بود که جامعه ما را فرا گرفت و این بار هم که خیلی نزدیک است به نقش سیاست های خارجی نگاه کنیم که چگونه هیجان را برای چندمین ده بار در جامعه بارور کردند و بازهم و یکبار دیگر در پی آمدش افسردگی، ناامیدی و گوشه نشینی از شکست های پی در پی دست آوردش بود.


امروز هم روز از نو روزی از نو


چند روز است که شاهزاده رضا پهلوی که من برای ایشان احترام زیادی قائل هستم و باید بگویم به نسبت خودم شناخت بسیاری نسبت به ایشان دارم در یک سخنرانی و به حق بر علیه حاکمیت ویرانگر جمهوری اسلامی برای رهایی ایران از شر این حکومت به نکاتی اشاره داشته اند که در همه موارد می تواند مثبت باشد ولی دقیق نباشد، می تواند مثبت باشد چرا که تمامی صحبت ها از آینده ای روشن نوید می دهد ولی می تواند دقیق نباشد چرا که بر اساس ایده آل ها بنا می شود.


امروز منهم به خوبی می دانم که مردم ما به شدت خسته هستند از بیداد حاکمیت ویرانگر و غارتگر جمهوری اسلامی و بخواهند به هر شکلی از شر این حکومت نجات پیدا کنند، امروز هم برای من همان هیجان مطرح است و بازهم می بینم که چگونه رسانه های پر قدرت و نماینده های کشورهای خارجی با تمام قدرت ممکن چگونه هیجان ایجاد می کنند، رادیو تلویزیون بی بی سی از یکسو، ایران اینترنشنال با سیاست عربستان سعودی از دیگر سو، تلویزیون صدای آمریکا و در نهایت من و تو سپاه که هر کدام نه برای مردم ایران که منافع خود را که همان ایران ی ضعیف و ناتوان است دنبال می کنند.


به عنوان آخرین کلام اینکه یادمان باشد با هیجان می توان عباس میرزا، امیرکبیر، رضاشاه، محمدرضاشاه، دکتر محمد مصدق، دکتر شاپور بختیار را نادیده گرفت و فراموش کرد ولی هیچگاه نمی توان با هیجان جامعه امروز ایران را به سوی یک جامعه دموکراتیک و برابر و آزاد هدایت کرد.


باور دارم که امروز مردم ایران با تجربه سالهای دراز مبارزه برای کسب آزادی، عدالت و برابری دیگر قربانی و بازیچه هیجان های تولید شده نخواهند شد و چشم انداز روشنی را پیش رو خواهند داشت.


ایران فرزندان بیدارش را صدا کرده است


حسین لاجوردی

پاریس

سه شنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۱

۷ ژوئن ۲۰۲۲