۱۴۰۱ آبان ۵, پنجشنبه

برلین و کارنامه جمهوری اسلامی درچهل و سه سال گذشته

 


 بالاخره کارنامه و دست آورد ۴۳ سال حاکمیت جمهوری اسلامی از سویی به بچه هایِ کوچک در شهرهای ایران و از سویی دیگر به تجمع بزرگ ایرانیان خارج از کشور به برلین رسید.

 اگر یک جمله را در مجموعه بزرگ برلین بتوان نُماد همبستگی ایرانیان در داخل و خارج از کشور در هر تفکر و احساس و ایده و آرمان دانست همان جمله ایست که حامد اسماعیلیون در رویاهای خودش عنوان نمود:

 «رویاهای ما با سقوط جمهوری اسلامی تحقق پیدا می کند»

 شش هفته از اعتراض، اعتصاب و گام گذاشتن بسوی یک انقلاب واقعی در ایران می گذرد. یکی از هدف های بزرگ جمهوری اسلامی در این چهل و سه سال که با هزینه های سرسام آور و ایجاد سازمان ها و مجموعه های بسیار بدان پرداخت آموزش و پرورش اسلامی بود. چهل و سه سال جمهوری اسلامی تلاش داشت که از انقلاب فرهنگی و پاکسازی گرفته تا کودکستان و دانشگاه، با تزریق ایدئولوژی اسلامی نسلی و نسل هایی تربیت کند که اسلام زده و شیعه زده و هر آنچه بیشتر از ایرانی بودن و هویت ایرانی دور شده باشند.

  این مجموعه دانش آموز که در سال ۱۳۵۷ در گروهای سنی کمتر از ۷ تا ۱۰ سال قرار داشتند تحت سلطه همان ایدئولوژی بزرگ شد و به همراه جمعیت بزرگی که پس از انقلاب بدنیا آمد و پرورش یافت گروه بسیار گسترده ای را در برگرفته است و تا به امروز که کمتر از ۴۰ ساله هایمان حدود ۵۰ میلیون نفرند، حکومت بر این باور بود که آنها را تحت نفو‌‌ذ خود شیعه زده و اسلام زده تربیت کرده است.

 اما امروز جمهوری اسلامی بدین حقیقت واقف گشته است که پاسخ تمامی تلاش ها، تربیت ها، تغییر دادن مواد درسی، آوردن بسیج و طلبه ها به مدارس، امامان جماعت در مدارس، اجبار به نماز خواندن، جشن تکلیف ها، مسابقات جهانی و بین المللی قرآن، شهید درست کردن و مدارس نمونه درست کردن ها، گزینشی و سهمیه کردن دانشگاه یا دروس جنسیت زده و پر تبعیض تنها یک دست آورد داشته و به یک نتیجه رسیده است که در عملکرد و گفتار بچه هایمان یک صدا در سراسر ایران میشنویم:

 آخوند برو گمشو - قاتل برو گمشو

و یا :

می جنگیم، می جنگیم ایران رو پس می گیریم

 دومین بخش از کارنامه سیاه جمهوری اسلامی مسئله تبعیض علیه نیمی از جمعیت ایران بود که همواره و همچنان با وحشت بسیار هر آنچه در توان داشت به کار برد تا بتواند با این چنین فشار و تبعیض قانونی و سیستماتیک، زنان و دختران را در زندان حجاب و پوشش نگاه دارد تا بتواند به وسیله این حجاب ظاهری  جمهوری اسلامی را در جامعه جهانی نمایندگی کند.

 به ماه و سال نیانجامید تا چند روز بعد از ۲۲ بهمن در ۱۷ اسفند همان سال ۱۳۵۷ ( ۸ مارس روز جهانی زن ) با اعتراض زنان ایران روبرو شد. زنان ایران به درستی می خواستند در مورد پوشش خود آزاد باشند و تصمیم بگیرند، و حجاب اجباری را به درستی آغازی برای تبعیض علیه خود میدیدند. ما شاهد بودیم که با چه خشونتی و سرکوب و زندان و اعدام رو به رو شدند، چرا که اسلام گرایان می خواستند آنها را هم اسلام زده و شیعه زده کنند.

 ترس جمهوری اسلامی از مقاومت و مبارزات برابری خواهانه زنان در چهل و سه سال گذشته، بیشتر از حمله احتمالی آمریکا و اسرائیل بوده که گاه گاه مطرح می شود. وحشت و ترس از مبارزات زنان همواره بمانند عذاب اَلیمی برای مسئولان بوده و خواب راحت را بر آنان حرام کرده است.

 امروز جمهوری اسلامی در رابطه با پوشش و حجاب زنان به کجا رسیده است؟

 به پُستی از صفحه فیسبوکی خانم دکتر نیکا نیکزاد که همواره پزشکی دارای مسئولیت و تلاشگری واقع بین بوده اند نگاه کنید که مشاهدات خود را در رابطه با زنان و دختران با ارزش ایران نگاشته است:

 

تعداد بی حجاب ها زیاد تر شده، اینک در مراکز خرید یا کافه ها دخترکان و زنان جوان بسیاری را با موهای طلایی که دل و دین می برند، می توان دید.

 

چقدر زیبایی و وجاهت زیر پوست شهرهایمان بوده و ما بی خبر بودیم.

 نتیجه مقاومت، تلاش و مبارزه زنان ایران در چهل و سه سال گذشته امروز صدایشان را به گوش جهانیان رسانده است و جهان هم صدا با آنان برای برابری و آزادی در ایران یک  صدا شده است.

نیازی به برشمردن دیگر دستاوردهای جمهوری اسلامی نیست که ایران را غارت و به ویرانی کشانده اند نخواهد بود که این مثنوی هفتاد من کاغذ شود.

امروز اگر می خواهیم ایران باقی بماند که خواست اکثریت قریب به اتفاق ایرانیان در داخل و خارج از کشور است که مرزها را درنوردیده اند باید هوشیار باشیم، مردم ایران از کوچک و بزرگ و زن و مرد و پیر و جوان یک زنجیر را تشکیل داده اند .

 در این زنجیر نسل های مختلف سنی و جنسی و جنسیتی و قومی و مذهبی و یا با هر باور و اعتقادی، حلقه های آن زنجیر هستند که اگر هر یک از این حلقه ها وجود نداشته باشند دیگر زنجیر معنا پیدا نخواهد کرد و از هم متلاشی خواهد گشت. در اینصورت است که بدنبال خواست پابرجایی زنجیر نخست باید برای هدفِ مشترکِ سقوط و از میان برداشتن حکومت جمهوری اسلامی در تَمامیت، کُلیت و مَوجودیت آن بود و تلاش کرد که برابری و آزادی و اعتبار و شایستگی و هویت ایرانی را جایگزین این حاکمیت سیاه و جهنمی نمود.

از دیگر سو هوشیار باشیم که یکبار دیگر فریب اصلاح طلبان جمهوری اسلامی را نخوریم که آنها خطرناک تر از کل نظام  ولایت فقیه هستند.

ایران فرزندانش را صدا کرده کرده است، پاسخگویش باشیم.