جامعه و مردم ما یک بار دیگر دُچار التهاب شده است.
هیجان حاکم شده و همه در یک حالت بلاتکلیفی و انتظار به سَر می برند.
ابعاد هیجان همیشه بسیار فراگیر است و به سرعت رُشد و گُسترش پیدا می کند.
چارچوب و ستون اصلیِ جایگزین شدن هیجان، همیشه وعده های خوشایند و شعارهائي است که پوشش دهنده ایده آلهای یک جامعه استبداد زده و بسته است و مردم هیجان زده را نه بسوی فکر و اندیشه که بطرف رویاهای طلائی شان سوق می دهد.
در انقلاب سال ۵۷ که تجربه ای بسیار تلخ و درسی بسیار بزرگ برای همه ما بود، شاهدش بودیم که در هیجان و جّو تحریک اجتماعی شعار هائی داده می شد:
آقای خمینی یکی از بزرگترین انتقادهایش وجود دادگاه ها و قوانین متفاوت بود. امروز شاهد آن هستیم که چه پیامدی داشته است.
آن روز شعار آب و برق و اتوبوس مجانی و یک خانه به هر ایرانی بود و - امروز نتایج آن را به روشنی شاهد هستیم.
آن روز در یک هیجان باور ناپذیر رژیم شاهنشاهی را بزرگترین ننگ برای کشور می دانستیم و می گفتیم ( ننگ با رنگ پاک نمی شود ) - امروز بزرگترین ننگِ تحقیر و بی هویتی جایگزین آن گشته است.
آن روز با هیجانی که به هیچ وجه قابل کنترل نبود به دنبال این بودیم که با هر شکل ممکن محمد رضا شاه را دستگیر و اعدامش کنیم و می گفتیم: تا شاه کفن نشود، این وطن، وطن نشود.
تاریخ واقعیت دیروز نیست، درس امروز است.
ما تاریخ را تنها به دلیل نمره گرفتن در مدرسه می خوانیم ولی فراموش می کنیم که بدون هیچگونه تردیدی تاریخ بعنوان تجربه گذشتگان برای تمامی مردم و جوامع بزرگ دنیا از کتاب های آسمانی نیز مهمتر، باارزش تر و بالاتر است.
با عدم توجه به تاریخ و همچنان با ادامه هیجان، هیچ جامعه ای ساخته نشده و ساخته نخواهد شد.
درسال ۱۳۷۱، یعنی سی و یک سال پیش، در پیشگفتار نخستین کتاب انجمن پژوهشگران ایران آمده است:
دنیا با سرعت و حرکت سرسام آوری در حال حرکت است، اینکه ما عنوان سال ۲۰۰۰ را برای تلاشهایمان انتخاب کرده ایم و بطور مرتب سال ۲۰۰۰ را عنوان می کنیم دقیقا به معنای هشدار به خودمان و هموطنانمان است که هر چه زودتر به خود آئیم، مسئله حساس تر و جدی تر از آنست که ما در ظاهر می بینیم،دنیا با سرعت و در یک زمان نجومی در حرکت است ما باید بتوانیم از دیگران فاصله نگیریم و عقب نیافتیم.
اینکه بُحران بی لیاقتی و بی کفایتی رژیم منحوس جمهوری اسلامی، ایران را در لبه پرتگاه و ویرانی قرار داده است و هر لحظه، ادامه اَش فاجعه آمیز تر خواهد بود و بدون کوچکترین تردیدی باید در تمامیت، کُلیت و موجودیتش سرنگون گردد هیچگونه شَک و ابهامی وجود ندارد ولی اینکه ما همچنان گرفتار زندان هیجان بشویم و نتوانیم اندیشه و خِرد را جایگزین هیجان کنیم خواست و نگاه گسترده تری است.
ناگزیر هر کدام از ما روزی باید بدین سوال پاسخ دهیم که ما کیستیم و چه می خواهیم؟ ناگزیر هستیم نه در دوران هخامنشی و ساسانی و پهلوی بَل بازگشت به امروز و نگاه به فردا داشته باشیم.
ما در جامعه خودمان با انقلاب های بسیاری مواجه هستیم و به عنوان نمونه:
انقلاب در تغییر رفتارهای اجتماعی - سیاسی و فرهنگی
انقلاب در خواست ها و نیازهای گروه های مختلف اجتماعی
انقلاب در ایجاد هیجان و فریب کاریِ دنیای رسانه ها و …،
ما ناگزیر هستیم با یک پیش بینی ساده این پاسخ را داشته باشیم که فردای بچه های ما چه خواهد شد.
ما ۴۴ سال است در قالب اپوزیسیون ساختمانی را می سازیم، نامش را حزب و سازمان و شورا و ائتلاف و منشور و …، می گذاریم و مرتب این ساختمان فرو می ریزد و بازهم با همان مصالح بی کیفیت همچنان شروع می کنیم.
دنیای واقعی با دنیای مجازی فاصله های نجومی دارد و تفاوت های بسیار، در دنیای مجازی و حاکمیت رسانه ای می توان هیجان تولید کرد ولی نمی توان بنائی با ثبات و استوار بنا نهاد.
مردم ما خسته هستند ولی ناامید نیستند. آنها خسته هستند از اینکه بطور مرتب جمهوری اسلامی مردم را به چاه جمکران و بهشت حواله دهد و ما به دموکراسی.
یک نکته را هم فراموش نکنیم که بدون یک نیروی مخالفِ دموکراتیکِ قدرتمند امکان حذف یک دیکتاتوری وجود نخواهد داشت.
نباید ناامید باشیم، شب ناگزیر به انتها می رسد و آخرین قسمتِ تاریکی طلوع خورشید است.
ایران فرزندانش را صدا کرده است، پاسخگویش باشیم.
حسین لاجوردی
پاریس - دوم اسفند ۱۴۰۱
بیست و یکم فوریه ۲۰۲۳