نسل جوان ایران زندگی می خواهد و با اعدام و خشونت و سرکوب ساکت نمی ماند.
خشمی فرو خُفته جامعه را در بر گرفته است و می رود که به فاجعه غیر قابل باوری تبدیل شود.
حکومت ننگین جمهوری اسلامی تصور بر آن دارد که با اعدام و سَر به نیست کردن جوان های ایران دیگر قتلی اتفاق نخواهد افتاد، زهی خیال باطل.
نسل جوان امروز ایران زندگی می خواهد و نه سیاهی و مرگ با همین استدلال است که جمهوری مرگ و سیاه اسلامی را نمی خواهد.
زن،زندگی آزادی ـ شعار زندگی را فریاد می کند و برای بدست آوردنش هزینه های بسیار پرداخته است:
مجید رضا رهنورد را، محسن شکاری را،محمد مهدی کرمی را، سید محمد حسینی را، صالح میر هاشمی را،مجید کاظمی را، سعید یعقوبی را، و امروز محمد قبادلو و فرهاد سلیمی را و …، هموطنان بلوج و کرد و دیگر ایرانیان نقاط مختلف ایران را و تمامی آنهایی را که صدایی ندارند و در پنهان ربوده و سَر به نیست می شوند.
تسلیت و همدردی بسیار من برای همه خانواده هایی که عزیزترین هایشان را از دست داده اند که با تمام وجود دَرکشان می کنم و در کنارشان هستم ولی بدانید و بدانیم که ارزش گذاری زندگی هر یک از این جان باختگان برابر با یک ـ ایران ـ است.
اعدام ها، خشونت و وحشیگری های تمام عیار و سرکوب ها بیشتر از هر چیز خبر از وحشت رژیم از سرنگونی محتومَش است، رژیم خوب می داند که به پایان سلام کرده است چرا که هیچ پاسخی برای هیچیک از اَقشار ملت نه برای فقر و گرسنگی و نه برای بیکاران و نه برای جوانان و معلمان و بازنشستگان و …، دارد و نه میتواند با ریزش سریع و فرار روزافزون نیروهای خود در پاسدار و بسیج و نیروی انتظامی و …، جلوگیری کند و نه دیگر در انتظار حمایت های مماشاتگران خارجی خود است.
ضرب المثلی فرانسوی است که می گوید - LA VIE CONTINUE زندگی ادامه دارد.
امروز نسل جوان ایران درست در مقابل نسل ۵۷ که خودکشی جمعی کرد، زندگی را با تمامی اَبعادش برگزیده است و برای بدست آوردنش سخت ایستاده است و با همین منطق و استدلال است که می گوید: